در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

13


حالم بهتره. اون چند روز بحرانی الکی خداروشکر گذشت.
اما همچنان هیچ چیز اون قضیه معلوم نیست. چند روزی هم ازش خبری نیست.
دیشب آقای ص زنگ زد. از نوع صحبتش مشخص بود که واقعا این کارو انجام داده و برام اس فرستاده اما خوب نرسیده به دستم. یه دوئت باحال بود که متاسفانه برگزار نمی شه. اما بازم جناب حامد خان یه بار دیگه بی معرفتیت ثابت شد. راستی فکر کنم شب قبلش خوابتو دیدم اما صبحش هر چی فکر کردم یادم نیومد چی بود. به جهنم.

12


دو تا مکالمه آخرو دیگه ضبط نکردم. راستش یه کم از حرفا و کارات ترسیدم. می دونم آدم خنگ و گیجی نیستی اما کارات خیلی خنگولانه و گیجانه ست...

کاش شرایط الانت این نبود... وگرنه مطمئن بودم تا حالا اتفاقی افتاده بود...

در ضمن اون تماسهای قبلیتم دیگه خیلی وقته گوش نکردم. باز خداروشکر که من وجدانمو دم به دقیقه حاضر می بینم. همچینی که مدام روبرومه و هی بهم تذکر میده. هعیییییی...

11



چقدر سخته دلتنگ کسی باشی که نمی دونی احساسش چیه...

یعنی حس می کنی احساسش چیه اما نمی دونی تصمیمش چیه...


چقدر دلتنگ هوای گرم تابستونم و اون کلاس بزرگ قدیمی و کولر آبیش...

دلتنگ کاشی های خیس و قدمهای منتظر...

10


از هر چی می ترسیدم سرم اومد...
فقط صبورتر شدم...
حساس تر...
شکننده تر...
اما بی صدا تر...

9


این چهارراه یه حالیه! چراغ قرمز و سبزش معلوم نیست. چون همیشه ماشین میاد...