در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

452

آموزشگاه ک.انال تل.گرامشو راه اندازی کرد. هم منشی و هم خود صلا. لینکشو برام ارسال کردن. تا بازش کردم عکساشونو دیدم و اینکه جمعه ی آینده کنسرت داخلی آموزشگاهه. همون که بارها رفتم و ازش خاطره ی خوشی ندارم.
اومدن داداششون باعث شد بفهمم که بهتره تا جایی که می تونم باهاشون برخوردی نداشته باشم. من نمی تونم عادی باشم و هنوزم که هنوزه حال بدی پیدا میکنم. هنوز نمی تونم باور کنم این آزار و اذیتها بی منظور بوده باشه. اما علتش چیه رو شاید تا آخر عمرمم نفهمم.
نمی دونم علتش چیه اما از بعد از تعطیلات عید اصلا نتونستم دست به ساز بزنم. واقعا نمی فهمم این عید جزباقی گذاشتن یه بار سنگین خستگی رو دوش آدم چه نتیجه ای می تونه داشته باشه؟ هفته ی اول کاری که کارم خیلی سنگین بود و اصلا جون کار متفرقه برام نموند. این هفته هم که ماجرای این کفش لعنتی هر روزش اسیرم کرد. همش خسته م. همش دلم می خواد بخوابم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد