در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

428

یهو آسفالت جلو در خونه ی بچگیامون تو ذهنم اومد وقتی از روی دوچرخه ی سبزم بهش چشم می دوختم و بارها روش میرفتم و میومدم و یه مسیر بیست-سی متری جلو خونه ی خودمون و همسایه ها رو به کل تحت سلطه داشتم و فرمانروایی می کردم و بعضی وقتا خیلی جسور میشدم و جلوتر هم می رفتم...
دنیا خیلی کوچیک بود... الانم کوچیکه... اما چقدر تفاوت دارن...
اون وقتا تو اون دنیای کوچیک پادشاهی می کردیم اما الان کوچیکی این دنیا داره راه نفسمون رو می بنده...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد