در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

425

خودم احمقما، اما این دیگه تو هزار پیش داره سیر می کنه! مدتها پیش اینترنتی با یکی آشنا شد و طرف بهش گفت که نیاز شدید مالی داره و دویست تومن ازش قرض خواست. اینم بهش داد. یارو گفته بود هر وقت داشت بهش پس میده. خودش می گفت من  این کارو برای رضای خدا کردم و دیگه هم به برگشتش فکر نمی کنم. حالا امروز زنگ  زده که بعد از مدتها یارو ایمیل زده که شماره حساب بده تا پولتو برگردونم. جالبه که این زنگ زده که شماره کارت یه نفرو بهم بده چون نمی خوام اسم خودم مشخص باشه! بهش می گم حالا چی میشه مگه؟! میگه نمی خوام دیگه! خودش گفت کارت امید. پیش خودم گفتم حالا من به امید چه توضیحی بدم؟ اصلا چیز مهمی نیستا ولی دلیلی نداره این کارو بکنم. بهش زنگ زدم میگم شماره کارت خودمو یادداشت کن. میگه نه نمیخوام. می گم آخه اتفاق خاصی نمیفته که اگه می خوای شماره کارت خودمو بهش بده. شماره رو یادداشت کرد گفت فکر می کنم اگه خواستم بهش بدم خبرت میدم!
خدایی تو این دنیای شلم در شوربای مسخره این بازیا چیه نمی فهمم به خدا؟! حالا مثلا طرف اسم آدمو بدونه چی میشه؟ حالا تو زنی و اون مرد. خوب باشه! چی میشه؟!
به خدا اینقدر گرفتاری دارم که اصلا حوصله ندارم به این چیزای مسخره فکر کنم و براشون راه حل پیدا کنم.
چند شب پیش خونمون بود. گفت گوشیم به هم ریخته. خودش اصرار کرد. والا من علاقه ای ندارم بعد از هشت ماه که میاد خونمون بشینم این کارا رو انجام بدم. خودش خواست. ما ریست کردیم و براش برنامه ریختیم. از فرداش که خودش دستکاریش کرد گوشیش به هم ریخت. نمی دونم چش شد! خودش میگه از وقتی خودم دستکاریش کردم خراب شد. اما خوب... اصلا به من چه... این کار یه کار ساده بود که من انجام دادم. تازه کلی هم وقت گذاشتم برای انتقال اطلاعاتش به فلش که اصلا معلوم نبود چیکارشون کرده.
بگذریم اصلا. حوصله ی خودمم ندارم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد