در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

398

* این سرعت پایین اینترنت خونه هم واقعا کلافه کننده ست!
* برای خودم عجیبه که چرا اینجوری شدم؟ چرا چسبیدم به این خونه و دوست ندارم ازش جدا شم. اونم الان که فرصت مناسبی دست داده. نمی دونم چرا ته دلم می خواد که همه ی خونه هایی که می بینیم نشه و همینجا بمونیم. علی رغم اینکه اینجا هم از اول شرایط مناسبی نداشتیم. هیج وقت اینجوری نبودم که بخوام پز محل رو به کسی بدم اما این چند سال زندگی اینجا انگار بد عادتم کرده و دیگه هر جایی رو به نظر نمیارم.
اصلا نمی دونم چرا. این طرز فکر و رفتارم برای خودمم عجیبه! یهو دلم می خواد هیچی نشه...
امروز عصر خیلی بد گذشت. وقتی برگشتیم خونه چند دقیقه ای نشستم اما بعدش اومدم تو اتاقمو درو قفل کردم و عجیب اینکه ه.ایده خدابیامرز شاد می خوند و من زار می زدم...
* کم کم دارم به اینس.تا عادت می کنم. قبلا چند باری نصب کردم و پاکش کردم ولی دفعه آخر به خودم گفتم اینم یه چیز جدیده که باز مقابلش جبهه گرفتم. خیلی از تغییراتو راحت می پذیرم اما بعضیا رو به طرز عجیب و مسخره ای نه... خلاصه  اینکه با توجه به بند اول افاضاتمون تو همین پست تو خونه از ده بار یه بارش کانکت میشه... و چه سبحانک یا... اینم بگذریم...
* الان چند ساله که حال نه چندان خوبمو پوست انداختن تعبیر می کنم اما دیگه زیادی شده انگار! هیچ پوستی رو تنم دووم نمیاره... همش پوستم داره کنده میشه...
* جالبه که این وبلاگو برای چی ساختم و الان کاملا رفته حاشیه ذهنم... کاملا...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد