در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

371

هنوز مطمئن نیستم. هنوز نمی دونم این روند ادامه داشته باشه یا نه. اما چون حین کار اتفاق افتاد و تغییرشو دیدم و درضمن چون بعد از کلی ناامیدی و دیگه وقتی که هیچ روزنه امیدی نداشتم بهش رسیدم الان حس عجیبی دارم که قابل وصف نیست. دیشب حس پرواز داشتم. الان حتی به جمله بندیهامم دقت نمی کنم. فقط چند سانتی متر پایین تر. فقط همین. چیزی که من بهش نیاز داشتم و همه ی دنیا رو دنبالش گشتم. دیشب فقط یه کم ارتفاع میزو کم کردم. فقط یه کم. معجزه بود و وقتی به این رسیدم که دیدم ساز رو که رو زمین میذارم بهتر می تونم اجرا کنم. بقیه ش به مرور بهتر میشه.
خدایا امیدم رو نا امید نکن. ایشالا که این روند ادامه داره. دیشب عالی نبود اما من تا همین حدم باور نمی کردم بشه. عملا فلج بودم و دستام یاری نمی کرد.
بیشتر از این نمی تونم الان توضیح بدم.

راستی اون صحنه خوابمو تو بیداری دیدم. واقعا اون مسیر پیاده رو رو با نوار زرد بستن و آخر مسیر هم یه درخته!... خیلی برام عجیب و جالب بود وقتی دیروز این صحنه رو دیدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد