در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

368

بعد از اون دوره سخت فکر می کردم تلاشهام نتیجه داده. من هر کاری کردم. گفتم دیگه تموم شد و ادامه نمی دم. اما راستش نمی تونم. دلم نمیاد هشت سال زحمت و تلاش رو بی نتیجه رها کنم. کاش خدا یه راهی پیش پام می ذاشت یا قطعی بهم می گفت دختر به هر دلیلی که دوست ندارم بگم دلم نمی خواد ادامه بدی. یا اگر این طوری نیست بگه باید چیکار کنم. من هر کاری لازم باشه می کنم. اما واقعا این حالت پا در هوا حالمو خیلی بد می کنه. قبل از عید که دوره جدید کلاسمو شروع کردم خیلی امیدوار بودم و حسم خوب بود. اما خیلی زود متوجه شدم چیزی عوض نشده و همه چی همونه که قبلا بود. مثل قبل از مدرک گرفتن و تدریسم.
حسرت به دلم مونده یه بار بدون دغدغه و بی فکر دستام بزنم. با لذت بزنم. نبینم دستام جمع میشه و گیر می کنه. خدایا خودت کمکم کن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد