در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

335

اینجوری نمیشه اما اگه فرصت بشه و اگه بتونم با آرامش بزنم وقتایی که چند روز پشت سرهم بتونم تمرین کنم خوب می زنم. چی نوشتم!
اما متاسفانه زیاد وقت نمی کنم و بهتره بگم کمتر حسش میاد سراغم.
نمی خواستم این قضیه رو گنده ش کنم اما خودش خود به خود بزرگ شد. هر چی دیدم و شنیدمو به روی خودم نیاوردم و گفتم عادیه تا چند شب پیش که مریم باهام صحبت کرد، با شک و تردید حرف میزد و اینکه نمی دونه بگه یا نه! گفت ص چقدر وقت و بی وقت بهش پیام میده یا بهش زنگ میزنه. یاد اوائل خودم افتادم که چقدر این کاراش برام عجیب بود اما یه مدت که گذشت بی خیالش شدم و خودمم کمتر توجه نشون دادم اونم کمتر گیر داد. تا اونشب و اون پیام زشت که بعدش کلی عذرخواهی کرد. به نظرم اصلا عادی نبود اما بازم به روی خودم نیاوردم تا وقتی مریم گفت که برای اونم فرستاده. وقتی گذاشتمش کنار باقی مسائل دیدم اصلا نمیشه عادی باشه! مریم که خیلی بدش اومده و به خاطر ارتباط نزدیکی که ص می خواد باهاش داشته باشه به کل از کلاس اومدن پیشش منصرف شده. می مونم من بیچاره که تازه اومده برای کلاسم اسم نوشته!
البته من در جریان کامل مسائل پیش اومده بین مریم و ص نیستم و همه چی رو یه جانبه از مریم شنیدم و این مدل فکر کردنمم بر می گرده به چیزایی که خودم دیدم ولی بازم میشه گفت ممکنه چیزایی باشه که من ازش بی خبرم.
یه چیزی که مسلمه اینه که رفتاراش خیلی عادی نیست. در کل به یه نتیجه رسیدم و اونم این که مربیهای وی.و.لن در کل آدمای مشکل داری هستن. آدمایی که به واسطه سازشون حتی در بین بقیه نوازنده ها هم خودشونو برتر و بالاتر می بینن.
اَه! اصلا خوشم نیومد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد