کلا این هفته خیلی شلوغ بود.
باز و.ا.یبر رو گذاشتم رو حالتی که آنلاین بودنمو نشون نده. م این هفته خیلی باهام تماس داشت در حالی که یه وقتاییش اصلا ضرورتی حس نمی کردم. بیشترم از رو همین وا.یبر ردمو می گرفت.
دیروز مامان جراحی سرپایی داشتن و من مرخصی گرفتم. خودم همراهشون رفتم. خیلی الکی وقتمونو گرفتن تا کار تموم شد. وقتی من داشتم بین آزمایشگاه و صندوق بدو بدو می کردم دیدم یه خانومه کنار دست مامانم وایساد و شروع کرد آمار منو گرفتن. دیگه این قضایا برام خنده دار و مسخره شده. کاش بی خیال شه و فقط در حد حرف باشه و زنگ نزنه اصلا. می دونم مساله کم اهمیتی نیست اما در همین حدم حال و حوصله ندارم.
دیروز بعد از اینکه اومدیم خونه زود زود ناهار خوردم چون دو و نیم کلاس داشتم. این هنرجوئه خیلی با شخصیت و خوبه و هرچی تغییرات تو نتیجه کارش میبینه بهم میگه و این بهم دلگرمی میده چون هنوز اوائل کار خودمه و نیاز دارم بازخوردشو ببینم.