در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

326

یه کم استرس گرفتم. فکر نمیکردم این مربیه زیر بار شرایطی که برای کلاسش گذاشتم بره. اما انگار قبول کرده. از این جهت برام مهمه که بتونم به نتیجه مطلوب برسونمش. هم برای اون خوبه و هم برای اعتماد به نفس گرفتن من. 

راستی پریشب از شرایط صمی هم با خبر شدم. بازم هیچی. اما اینکه فکر می کردم کارمو قبول نداره فکر اشتباهی بود و خیلی هم ازم تعریف کرد.

خنده م گرفته بود از پله های آموزشگاه... وقتی جلو راهمو سد کرده بود و گفتم ببخشید و برگشت... خوب که قبلش همه چیزو فهمیدم...
مقصر شرایط پیش اومده ست که منو اینجوری کرده که اینقدر موشکافانه به همه چیز نگاه می کنم و در همه ی موارد هم چیزی زیر این ذره بین نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد