یه کم استرس گرفتم. فکر نمیکردم این مربیه زیر بار شرایطی که برای کلاسش گذاشتم بره. اما انگار قبول کرده. از این جهت برام مهمه که بتونم به نتیجه مطلوب برسونمش. هم برای اون خوبه و هم برای اعتماد به نفس گرفتن من.
راستی پریشب از شرایط صمی هم با خبر شدم. بازم هیچی. اما اینکه فکر می کردم کارمو قبول نداره فکر اشتباهی بود و خیلی هم ازم تعریف کرد.
خنده م گرفته بود از پله های آموزشگاه... وقتی جلو راهمو سد کرده بود و گفتم ببخشید و برگشت... خوب که قبلش همه چیزو فهمیدم...
مقصر شرایط پیش اومده ست که منو اینجوری کرده که اینقدر موشکافانه به همه چیز نگاه می کنم و در همه ی موارد هم چیزی زیر این ذره بین نیست...