در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

185

دیشب خواب دیدم با آذر داریم میریم خرید کفش. حتی یهو خیابون تاریک شد و انگار برق قطع شد اما ما همچنان ادامه می دادیم و مصمم بودیم کفش بخریم.
یادمه اولین دفعه هایی که خواب کفش می دیدم چقدر جدی می گرفتمشون. اما بسکه اینجور خوابها رو دیدم دیگه برام بی اهمیت شدن. دنبال تعبیرشون هم نیستم. با یه لبخند ساده ازشون می گذرم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد