بسکه نوشتم نمی دونم چی بگم خودمم خسته شدم. از فکر و خیال زیاد خودمو با چیزای الکی مشغول می کنم. چند روزه عصرا میرم خرید. هیچی هم چشممو نمی گیره که بخرم.
به قول فری تا میای فراموشش کنی موقعیتی پیش میاره که دوباره ببینیش و این دیدار و زمان طولانیش می تونه تو رو بازم داغون کنه.
راست میگه. حرفشو قبول دارم. چی بگم. هر روز یه حس مبهم جدید...