در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

92

وبلاگ قبلیمو با کلی دوست و مخاطب ول کردم و اومدم اینجا. اونجا رو تعطیل نکردم و هنوز گهگاهی می نویسم اما به یه خلوت نیاز داشتم. یه جایی که بتونم راحت باشم. بعد از تجربه ی بد گذشته م حتی خودمم فکر نمی کردم دیگه روزی برسه که درگیر یه ماجرای دیگه بشم.
این روزا حال درونیم اصلا خوب نیست. دیشب که حس می کردم دستام بی حس شده و پاهام جون نداره. سخت هم خوابم می برد. بعدشم که باز کلی خواب چرت و پرت دیدم. برای نماز صبح که بیدار شدم همه ی تنم خیس بود! چند روزه چون حالم اینجوریه و خوابم خوب نیست همه ی روز خسته م. خونه که میرسم کار دیگه نمی تونم انجام بدم. دوشبه اصلا ساز نزدم. نه اینکه وقت نداشته باشما! وقت هست اما سر درد و خستگی اجازه نمیده کاری بکنم.
بازم می گم خدایا شکرت. همیشه از این بدتر هم می تونه باشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد