در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

265

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

264

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

263

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

262

برای دیشبم خیلی برنامه ردیف کرده بودم که متاسفانه نشد. آموزشگاه اول که رفتم مدیرش نبود و دومی هم هرچند داد فرم مربی گری پر کنم اما فکر نمکی کنم خودش کمک چندانی بکنه. مگر اینکه من خودم تلاش کنم. پیشنهاد داد بروشور تهیه کنم و دارم میرم تو کار طراحیش... فکر کنم به همینم چند روز یا چند ساعتی مشغول شم... کلا تجربه های جدید دوست دارم.
اگه مشکل نداشتم خیلی دوست داشتم باهاش مشورت کنم و یا حداقل بهش اطلاع بدم.

261

* بعضی وقتا صبح و صدای پیانو یادم میاد... چقدر قدم می زدم... آفتاب آروم آروم گرماش بیشتر میشد... یه لیوان آب یخ...

* وقتی قیافه دختره رو برای بار اول دیدم فهمیدم اشکال از جای دیگه ست... چیزی نبود که کسی به خاطرش دیوانه شه... اخلاقش هم که... من برخوردی نداشتم ولی از چندجا شنیدم... بعد از شش سال آخرشم نفهمیدم چی شد...

* رژ لبم رو گم کردم... یادمه هر دوتاشو انداختم تو کیفم چون صدای جرینگ برخوردشون رو شنیدم... ولی شب دیدم یکیش تو کیفم نیست... اصلا دلم نمی خواد فکر کنم که ممکنه کجا افتاده باشه...