شبیه کسی شدم که با همه ی خاطرات و گذشته و تجاربش ... با همه ی تعلقاتش... با همه ی وجودش... رفته یه جایی که خودشم نمی دونه کجاست...
یا برعکس...
شبیه کسی که رفته یه جای آشنا ولی دیگه خودش نیست... دیگه هیچی ازش نمونده...