ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
باز حالم بده
حوصله ندارم نظم بدم
پریشون می نویسم....
فشارم پایین بود... خیلی پایین... برعکس صبحش که خیلی خوب بودم...
شعرو درست خوندم و گفت غلطه... بدم اومد... بعد که گفت معنی کن گفتم نمی دونم... خندید... گفتم تا تلافی نکنه دست بر نمی داره... ولی جبران کرد... گفت کوک نیستی خانم سین! و چون جلو بقیه گفت سازشو دست گرفت و گفت سازه کوک نیست!
حسمو از قطعه پرسید و بر خلاف همیشه گفت با احترام به نظر همه نظر من اینه...
بعد کلاس حرف شش ماه پیشو پیش کشید و گفت بهم گفتی دستم ضعیفه شروع کردم ورزش... خنده م گرفته بود... شنا میزنه و نباید بزنه و گفتم نهههههههههه!
انگار که مردونگیشو بردم زیر سوال با گفتن اینکه دستت ضعیفه!... باورم نمیشد اینقدر مهم باشه براش...
از ساز زدن خودم پرسید از داداشم و و و... خیلی حرف زدیم...
دلم تنگه حسابی....
بهش اس دادم و نرخ ویژه اس.تا... رو گفتم... جواب داد سپاس عزیز بزرگوار....
به کی بگم که من نمیخوام عزیز بزرگوار باشم فقط!........