در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

498

دو هفته گذشت که کلاس نرفتم... خبری هم نیست... نباید هم باشه البته، من بی خود فکر می کردم.

از صبح دارم البوم ش.ور.انگ.یز رو گوش می کنم و هی جانم تازه میشه و کیف می کنم و البته نم اشکی میشینه گوشه چشمم.

چشمم بهتر شده ولی هنوز مونده تا خوب خوب بشه.

پیش اون اقاهه رفتم و یه سری کار گفت انجام بدم که نه کامل اما کم و بیش دارم انجام میدم. خودش گفت بیشتر کارش با خودشه. راستش خیلی چشمم آب نمی خوره اما استخاره کردم و خوب اومد که برم. گفتم بی خیال اینم رو همه چی... ببینم چی میشه... خیلی درد داره برای همچین چیزایی بخوای دست به دامن این و اون بشی. هعی...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد