زنگ نزد. البته فردای اونشب من گوشیم خاموش بود و اصلا حوصله هیچی رو نداشتم. این روزا روزای خسته کننده و عجیبیه! اتفاقهایی که میفته بعضی وقتا خارج از صبر و تحملمه. نمیخواستم حتی صداشو بشنوم.
بعد فکر کردم گفتم حتی ذهنمم نباید درگیر کنم چون اون خودش اس داد و بعدم خودش گفت زنگ میزنم و توضیح میدم. پس اگه بخواد خودش زنگ میزنه. حتی اگه زنگ زده باشه و گوشی منم خاموش بوده باشه می تونه باز زنگ بزنه. در اصل من که کاری نداشتم باهاش. پس نباید فکرمم درگیر کنم.
تو همه ی مشکلات این چند وقته کلاس رفتنم تنها چیزیه که بهم حس خوبی میده. حس مفید بودن رو به معنای واقعی درک می کنم.