در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

168

دلم گرفته بود... دوست داشتم حرف بزنم... از عصر تو اتاقم خزیده بودم و حوصله هیچ چیزو نداشتم...
به جای این چند سال دلم می خواست کلی گریه کنم اما فقط اشک تو چشام جمع میشد... خودم حوصله گریه نداشتم...
حدود 12 بود که رفتم بخوابم... یه اس ام اس دیدم... مال حدود نیم ساعت قبلش...
" سلام، بیداری؟؟ "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد