هیچ وقت اینقدر از آدما بدم نیومده بود... همش دنبال اینم که یه جوری پشیمونی ح و داداششو ببینم. وقتی به گذشته فکر می کنم یه چیزایی خیلی اذیتم می کنه... الان که مدتها گذشته فکر می کنم حتی حامد هم از همه چی خبر داشت. همه چی یه توطئه بود. نمی تونم فکر کنم عادی بوده. چرا این همه باهام بازی کردن. اونم من که جز خوبی در حقشون کاری نکردم. اونقدر بد شدم که دلم می خواد به خاک سیاه نشستنشو ببینم و می دونم اگه حق با من نباشه همچین اتفاقی نمیفته.