در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

72

خانم سین دلش نمی خواهد برای خودش دلخوشی الکی درست کند. خانم سین واقعا نمی تواند منظور واقعی آقای میم را وقتی بهش خیره شد و گفت: "یه چیزی ازت می خوام. اینکه هیچ وقت ازدواج نکنی. کسی قدر تو رو نمی دونه. کسی تو رو نمی فهمه. حیفه کسی بیاد تو زندگیت و این دنیای قشنگو پاکتو خراب کنه." را درک کند. آن لحظه به نظرش آمد یعنی تمام... اما برداشتهای بقیه باز ذهنش را مشغول کرد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد