جواب استخاره نیومد. خودم حسابی کلافه شدم دیگه. زنگ زدم. جواب نداد اما بلافاصله خودش زنگ زد. وقتی گفتم دفتر نمیام خیلی تعجب کرد. برام یه چیزایی رو توضیح داد. نمی دونم متوجه دلیل حرفم شد یا نه. فکر کنم نشد چون باز آخرش گقت چرا گفتی نمیام؟
حس آدمی رو دارم که سیلی محکمی خورده. شاید لازم بود امروز صدای اون زن رو بشنوم. تا واقعا حسش کنم.
خدایا کمک کن. به خدا من به هرچی خودت بخوای راضیم. اما واقعا دیگه تحمل این بازیها رو ندارم.