دیروز عصر با مامان رفتیم دکتر. جالب بود که مامان فقط به خاطر من و اینکه به همکارم رو انداخته بودم برای وقت گرفتن اومدن. اما وقتی داشتیم از در مطب خارج می شدیم چهره ی خندون مامان رو با دنیا هم عوض نمی کردم. خداروشکر دکتر گفت عمل نیاز نیست و با همون دارو و ورزش خوب میشن. خیلی از عمل می ترسیدن. واقعا براشون خوشحالم. خداروشکر.