در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

36

زنگ زد. گفت بابت صبح ببخشید سر جلسه امتحان بودم. باهاش اوکی کردم برای عصر پنجشنبه 24م. بهش گفتم سایت هم چند روزه مشکل پیدا کرده و پیگیرش شدم و قراره بهم خبر بدن. تشکر کرد و گفتم در جریان می ذارمش.
حالم اصلا خوب نیست. گفت از حدود 5شروع می کنه تا 8-8/5 شب. یاد روز آخر افتادم... اون پیاده روی دلچسب و بی دغدغه...
از امتحان نمی ترسم. از رویارویی باهاش می ترسم... می ترسم نگاهم لو بره... اونم جلو کسی که می دونم می تونه ذهنمو بخونه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد