الان فقط دلم می خواد اینجا نبودم. نه اینکه چیزی اذیتم کنه، نه. دلم می خواد اونجا باشم. اونجایی که کسی آشنا نیست. تو اون خیابون و کافه های کلاسیک قشنگش. یه فنجون قهوه نیمه تلخ و تویی که واقعا نمی خوامت! آره واقعا نمی خوامت اما هنوزم که هنوزه پررویی تو دوست دارم. حتی همون لحن پررو رو. بی اینکه بخوامت. اینو از ته دلم می گم.
و من هنوز تنهام. و روز به روز تنهاییم عمیق تر میشه.