خیلی با خودم کلنجار رفتم. احتمالا امروز دست به چیزی نمی زنم. چون تحملشو ندارم از دو دقیقه بعدش همه چی در جهت تخریبش شروع شه...
دیروز یهویی یادم افتاد که چند ماه پیش خواب دیدم م.یری بچه دار شده! تا حدودی فضاش یادم هست. اولم فکر کردم خوابمو نوشتم ولی فعلا که پیداش نکردم. تو خواب خیلی ذوق داشت و خودش و زنش حسابی شیفته بچه بودن. جالب بود! چون نه بهشون فکر می کردم و نه با این همه فکر این مساله برام اهمیت داشت!
بعدشم گفتم جالبی هم نداره. حالا گیرم همچین خوابی دیدم و تعبیر شده. اصلا برای کجای زندگی من به درد می خوره. مثل هزاران هزار خوابی که قبلا دیدم...