ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
چقدر موضوع هست که آدمو یاد گذشته ها بندازه... امروز صبح همش این جمله ها تو ذهنم مرور میشد...
خانم سینی که خسته شده بود و همه ی اراده و توانشو جمع کرد و به استادش گفت: بعد از این دیگه اگر کاری داشتید برای خودتون انجام میدم...و روی "خودتون"تاکید کرد و استادش، کسی که بعدها ادعا کرد از هیچی خبر نداره بدون معطلی گفت: یعنی برای من آره اما برای ح.س.ی.ن نه؟!
هعی... همین حرف کلی معنا داشت اما اونا جوری رفتار کردن که نه فقط روی این حرفشون که روی همه ی حرفاشون و حرکاتشون و روی همه ی حرفها و حرکات بقیه ادما هم چشم پوشیدم...
استااااد! تو که ادعا کردی از هیچی خبر نداری چی شد که تا من این حرفو زدم صاف رفتی سر اصل مطلب و فهمیدی منظورمو... اصلا تو که خودت به زبون آوردی چرا بعدها گفتی من از هیچی خبر نداشتم!