در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

475

چقدر موضوع هست که آدمو یاد گذشته ها بندازه... امروز صبح همش این جمله ها تو ذهنم مرور میشد...

خانم سینی که خسته شده بود و همه ی اراده و توانشو جمع کرد و به استادش گفت:  بعد از این دیگه اگر کاری داشتید برای خودتون انجام میدم...و روی "خودتون"تاکید کرد و استادش، کسی که بعدها ادعا کرد از هیچی خبر نداره بدون معطلی گفت: یعنی برای من آره اما برای ح.س.ی.ن نه؟! 

هعی... همین حرف کلی معنا داشت اما اونا جوری رفتار کردن که نه فقط روی این حرفشون که روی همه ی حرفاشون و حرکاتشون و روی همه ی حرفها و حرکات بقیه ادما هم چشم پوشیدم... 

استااااد! تو که ادعا کردی از هیچی خبر نداری چی شد که تا من این حرفو زدم صاف رفتی سر اصل مطلب و فهمیدی منظورمو... اصلا تو که خودت به زبون آوردی چرا بعدها گفتی من از هیچی خبر نداشتم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد