در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

در ابهام

دیگه ابهام مهم نیست. هر چی خدا بخواد همون میشه. من راضیم.

510

هعی... دلم یه جوریه... درسمو نسبتا خوب می خونم. البته به نظر خودم! چند بار خواستم صدامو بفرستم و نظرشو بپرسم ولی نکردم... یا بگم بهش که یه درس دیگه هم بفرسته ولی نکردم... 

دلم می خواد هزار تا کار بکنم ولی نمی کنم... مثل همه ی گذشته های زندگیم... اینجوری شدم دیگه... تغییرش اونم تو این سن برام سخته... کاشکی شرایط جور دیگه بود... کاشکی من تا این حد خودمو برای همه چی محدود نمی کردم... کاشکی جوونی می کردم... کاش اصلا به الی زنگ نزده بودم که این فکر تو سرم جون بگیره... کاش برای یک بارم شده فکری که تو سرم میومد تبدیل میشد به واقعیت... چقدر باید از همه چی بگذرم... واقعا خسته شدم... این همه محدود کردن خودم برام شده عذاب... قدرت فرار ازش رو هم ندارم... یعنی راضیم نمی کنه... اینجوری موندن هم راضیم نمی کنه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد